بیتا جونبیتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

بیتا گل قشنگ زندگی ما

مهد کودک

ب سم الله ، بالاخره شنبه از راه رسید و بیتا جون  رو برا مهد کودک "رضوان" بردم و ثبت نامش کردم، صبح زود  با کلی ناز و ادا از خواب بیدارش کردم ، صورتشو شستم اما دستاشو نذاشت که بشورم،اوردمش سر میز صبحونه یه کیک با یه لیوان شیر خورد.بعد موهای نازشو شونه کردم ، گل سر خوشگلی گذاشتم تو موهاش و لباساشو که از شب قبل آماده گذاشته بودم کنار رو تنش کردم،به همین راحتی دختر عزیزمان بیتا رو از زیر قرآن رد کردیم و با بوسه بر قرآن سوار ماشین شدیم،رسیدیم مهد رضوان.عکس العمل بیتا جالب بود اولش که کمی گریه کرد و می گفت بابا هم بیاد داخل و با نشون دادن تاب و سرسره هایی که از تو پیاده رو معلوم بود از یادش بردم که بابا هم بیاد تو. وقتی وارد سالن مهد ش...
31 شهريور 1392

نی نی خاله

مامانی امروز زنگ زده خاله  و حال خودش و نی نی قشنگشو پرسید، نی نی خاله 3 ماهه است و 6ماه دیگه به دنیا میاد، منم لحظه شماری میکنم برا اون روز که به دنیا بیاد و براش لالایی بخونم ،و بوسش کنم.
22 شهريور 1392

بیتا و غذای حیوانات

دخترم مدتیه که لیست می کنه که حیوانات مختلف چی می خورن، مثلا گاو: عفل (علف) ، گربه: گوشت ، هاپو : اسوخون( استخون)، مورچه :خاک ، موش : صبحونه(پنیر)، مارمولک: پشه ، مگس: قند و  ..... خلاصه مدام ازم میپرسه که فیل چی می خوره؟ زرافه چی می خوره؟سوسک چی می خوره؟ کفشدوزک چی میخوره؟ و ...جالب اینجاست که دو حیون نباید یه غذای مشترک داشته باشن مثل گاو عفل میخوره، دیگه ببعی نباید عفل بخوره باید چیزی دیگه بخوره ، که ما نمی دونیم به ببعی بیچاره چی بدیم.
18 شهريور 1392

بیدار کردن مامان

سلام ، خدا نکنه بیتا خانم یه کوچولو زودتر از من از خواب پاشه، تندی از اتاقش میاد اتاقم و بلند بلند داد میزنه: پاشو... پاشو... میگم پاشو... مامانی پاشو ...ببین ماه نیست، ستاره نیست ،آسمون مشکی نیست، خورشید دراومده، آسمون روز شده... دیگه نباید بخوابیم ... وبا این شیرین زبونیات منو از خواب بیدار می کنی  و میایی بغلم .قربونت برم
15 شهريور 1392

روز دختر مبارک

میلاد با سعادت بانو حضرت معصومه (س) و روز دختر رو به دختر نازنینم بیتا تبریک میگم ، ان شاالله یه دونه دختر گلم سالم و سعادت مند باشه و همچنین تمام دخترای ایران زمین. ...
15 شهريور 1392
1